جدول جو
جدول جو

معنی فرح بخش - جستجوی لغت در جدول جو

فرح بخش
(دخترانه)
فرح (عربی) + بخش (فارسی) شادی بخش
تصویری از فرح بخش
تصویر فرح بخش
فرهنگ نامهای ایرانی
فرح بخش
فرح انگیز، در طب قدیم مفرّح
تصویری از فرح بخش
تصویر فرح بخش
فرهنگ فارسی عمید
فرح بخش
(خوَرْ/خُرْ)
فرح انگیز. شادی بخش. رجوع به ترکیبات فرح شود
لغت نامه دهخدا
فرح بخش
(فَ رَ بَ)
نام باغی است اندرون قلعۀ شهرپناه دارالخلافت شاه جهان آباد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
فرح بخش
شادی بخش
تصویری از فرح بخش
تصویر فرح بخش
فرهنگ لغت هوشیار
فرح بخش
((~. بَ))
آن چه که شادی آورد، شادی بخش
تصویری از فرح بخش
تصویر فرح بخش
فرهنگ فارسی معین
فرح بخش
سرورانگیز، شادی بخش، فرح آور، فرح افزا، فرحناک، مفرح، نزهت بخش، نشاطآور، نشاطانگیز، نشاطبخش
متضاد: غمبار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرخ بخش
تصویر فرخ بخش
(دخترانه)
بخشنده، بزرگوار، نام یکی از بهدینان یزد که در سال هشتاد و هشت یزگردی می زیسته
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرح نوش
تصویر فرح نوش
(دخترانه)
فرح (عربی) + نوش (فارسی) شادنوش، خوشگذران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرح دخت
تصویر فرح دخت
(دخترانه)
فرح (عربی) + دخت (فارسی) دختر شادمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فروغ بخش
تصویر فروغ بخش
روشنی بخش، نوربخش
فرهنگ فارسی عمید
(اُ رُ)
افتخاردهنده و بزرگی بخشنده و سرافرازکننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دِ تَ / تِ)
درم بخشنده. بخشندۀ درم. آنکه درم بخشد:
تا درم خوار و درم بخش بودمرد سخی
تا درم جوی ودرم دوست بود مرد لئیم.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آنکه به دیگری فیض رساند. سودمند. مفید. رجوع به فیض شود
لغت نامه دهخدا
(فَ بَ)
شاه قاسم پسر سیدمحمدنوربخش. عارفی زاهد بود و در تمامی فنون طریقت خلیفۀ پدرش نوربخش بود. معروف است که سلطان حسین میرزا از سلطان یعقوب والی عراق درخواست که فیض بخش را روانۀ خراسان نماید تا به برکت قدوم او بیماریش درمان پذیرد، و برای قبول این تقاضا قصبۀ سمنان را پیشکش سلطان یعقوب کرد و با رفتن شاه قاسم بیماری او درمان پذیرفت و این امر موجب عزت و شوکت فیض بخش گردید. اما مخالفان وی به شاه پیشنهاد کردند که اجازه دهد شاه قاسم در روزهای جمعه به منبر رود و همه را مستفیض گرداند، و آنها با استفاده از این امر مسائل مشکل را برای او مطرح کنند و اعتبارش را از میان ببرند و چون در روز جمعه بر منبر رفت و بحث در فضیلت لااله الالله آغاز کرد جامی مسائلی را مطرح کرد و گفت در این کلمه بحثی دارم، شاه قاسم جواب داد در عراق شنیده بودم که در ’علی ولی الله ’ بحث داری و حالا معلوم شد در ’لااله الالله ’هم بحث داری، و غائلۀ دشمنان به همین جا ختم شد، و شاه قاسم تا سال 981 هجری قمری که درگذشت در کمال رفاه و حرمت زیست. (از ریحانه الادب با تصرف و اختصار)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دالوند بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد، واقع در دوهزارگزی شمال راه اتومبیل رو خرم آباد به بروجرد. ناحیه ای است واقع در جلگه، سردسیر و دارای هشتادتن سکنه. از چشمه علی مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فروغ بخش
تصویر فروغ بخش
آنکه نور دهد نور بخش نور افکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر بخش
تصویر سر بخش
بهره حصه بخش قسمت، آنکه سر خود را در راه هدف خویش فدا کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراخ بخش
تصویر فراخ بخش
بسیار بخشنده
فرهنگ لغت هوشیار
بخشنده، فیاض، فیض رسان
فرهنگ واژه مترادف متضاد